حلماحلما، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

حلما

بیماری حلما جون

پنج شنبه 12 دی ماه بود که متوجه شدم دمای بدنت بالا رفته وتب کردی ،اولش خیلی جدی نگرفتم ،قرار شد با باباجون ببریمت دکتر،مقداری قطره استامینوفن دمای بدنتو پایین آورد ،گفتیم حتماحالت خوب شده ،اما ساعت 1:30 شب وقتی خواستم بغلت کنم و بهت شیر بدم دیدم دستم سوخت . دمای بدنت به 37.8 رسیده بود .حالت خیلی بد بود .فقط گریه میکردی و می خواستی تو بغلمون باشی اما اگه بغلت می کردیم دمای بدنت بالا تر میرفت .من و باباجون به سختی تا صبح بیدار بودیم و نگهت داشتیم .تا صبح فقط 2 ساعت خوابیدی که همش هم ناله می کردی . فردا صبح بردیمت دکتر . خانم دکتر به محض معاینه گفت وضعیت ریه هات خرابه .2 تا آمپول بهت داد تا زود خوب بشی ،چون در غیر این صورت مجبور به بستری کردنت ...
30 بهمن 1392

نام زيبا

انتخاب اسمت خيلى سخت بود اخه مى خواستم قشنگترين اسم روداشته باشى،وقتى براى اولين بار باباجون اين اسم روپيشنهاد دادعاشق اين اسم شدم بخصوص كه لقب حضرت زينب هم بود،ولى خيلى ها مخالفت ميكردندكه اين اسم رونذاريم،تا اينكه بالاخره ١٠روز بعدازتولدت بااصرارخودم اين اسم رو برات گذاشتيم،حلما يعنى دخترصبور.دخترم توواقعا صبور بودى وهستى
23 بهمن 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حلما می باشد